بازیگرانی که تسخیر نقش خود شدند
تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۴۶۴۳۳۶
تکنیک بازیگری «مِتد» سالهاست موضوعی بحثبرانگیز در سینماست، با این وجود برخی از بزرگان بازیگری سینما از جمله «مارلون براندو»، «رابرت دنیرو» و «دنیل دی لوئیس» درخشانترین نقشآفرینیها خود را در سینما با استفاده از این تکنیک ارائه دادهاند و هنوز نیز بازیگران زیادی این روش را در حد اعتدال در پیش میگیرند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارشایسنا، بازیگرانی که در تکنیک بازیگری مِتُد (Method Acting) فراتر از حدود رفتهاند، جایگاه مناقشهآمیزی در تاریخ فیلمسازی دارند. تکنیکی که در دوران طلایی هالیوود ابداع شد و بر اساس آن بازیگران با میل و رغبت جنبههای کلیدی زندگی شخصیت خود را تجربه میکنند و به نوعی در نقش قوطهور میشود که میتواند شامل لباس پوشیدن، نگاه کردن و عمل کردن مانند نقشهایشان در مقابل دوربین باشد.
بازیگران از این طریق میکوشند یک ارتباط عاطفی فراگیر و معتبر با شخصیتی که قرار است آن را مقابل دوربین ببرند، برقرار کنند. بازیگران همچنین ممکن است با کمال میل دستخوش اتفاقات دلخراشی شوند که توسط شخصیت های مربوطه خود تجربه شده، به عنوان مثال بازیگری برای بازی در نقش یک زندانی ممکن است ماهها خود را در اتاق حبس کند و برای همذات پنداری کامل احساسی با نقشی که قرار است به تصویر بکشد، اغلب برای مدت طولانی در قالب شخصیتش باقی بماند؛ اتفاقاتی از این دست میتواند آثار سوء سلامتی و روانی بر روی بازیگر و اطرافیان او داشته باشد.
این تکنیک توسط بازیگر و کارگردان روسی «کنستانتین استانیسلاوسکی» توسعه یافت و «لی استراسبرگ»، «استلا ادلر» و «سنفورد مایزنر» در اکتورز استودیوی نیویورک از جمله مهمترین چهرههایی بودند که در بسط و توسعه این تکنیک نقش قابل ملاحظهای داشتند.
در واقع در تکنیک بازیگر متد، بازیگر کاملا در نقش خود غوطهور میشوند، «خود را فراموش میکنند» به این معنا که فعالانه حقایق مربوط به خود را نادیده میگیرند و به طور موقت افکار و احساسات خود را تابع افکار و احساسات شخصیتی میکنند که قرار است نقش آن را بازی کنند.
بازیگری متد سالهاست موضوعی بحثبرانگیز در سینماست با این وجود برخی از بزرگان بازیگری سینما از جمله «مارلون براندو»، «رابرت دنیرو» و «دنیل دی لوئیس» درخشانترین نقشآفرینیها خود را در سینما با استفاده از این تکنیک ارائه دادهاند و هنوز بازیگران زیادی این روش را در حد اعتدال در پیش میگیرند.
در زیر به چند موردی اشاره شده که بازیگران در استفاده از تکنیک بازیگری متد، رویکردی افراطی را در پیش گرفتند و البته در مواردی به موفقیتهای بزرگی دست یافتند:
«تام هنکس» برای اینکه به درستی به شخصیت «چاک نولاند» تحلیلگر افسرده کمپانی «FedEx» جان بدهد، نزدیک به ۲۳ کیلو وزن خود را کم کرد. چیزی که روی پرده سینما کاملا مشخص بود اما ممکن است بسیاری از آن مطلع نباشند این است که او برای ایفای این نقش برای مدتی حمام نکرد و موهایش را کوتاه نکرد. دقیقاً مشخص نیست که این مدت چقدر ادامه داشت، اما برای ابتلای «هنکس» به عفونت استاف کافی بود. به خطر انداختن سلامتی هنکس برای تجسم درست یک نقش، در واقع با شهرت او به عنوان یک بازیگر بسیار فداکار سازگار است. با این حال، هنوز جای تعجب است که «تام هنکس» چنین رویکرد افراطی را در پیش گرفت چرا که اصولا به عنوان یک بازیگر متد شناخته نشده است.
دور افتاده«لئوناردو دیکاپریو» در نقش هیو گلس شکارچی و قاچاقچی پوست حیوان در فیلم «بازگشته» جایگاه او را در میان بازیگرانی تثبیت میکند که در بازیگری متد، فراتر از حدود رفتند. نقشی که نخستین جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای «دی کاپریو» به ارمغان آورد، که بسیاری احساس میکردند میتوانست خیلی زودتر اتفاق بیافتد. او برای رسیدن به این عملکرد برنده جایزه اسکار، آموزش دید تا در فضای آزاد زندگی کند و قبل از فیلمبرداری در طبیعت کمپ زد تا در مقابل عبور از رودخانه های یخ زده و زمین های وحشی مقاومت کند. مهمتر از همه، صحنههایی که او درون لاشه حیوانی میخوابد و جگر خام یک گاومیش کوهان دار را میخورد، واقعی هستند و با توجه به اینکه «دی کاپریو» یک گیاهخوار است، بسیار تاثیرگذارتر است.
بازگشته«گری اولدمن» برای بازی در نقش وینستون چرچیل در فیلم «تاریکترین ساعت» که برنده اسکار بهترین بازیگر مرد و چهرهپردازی شد، از جمله آثاری است که یک بازیگر و عوامل فیلم دیدگاه کارگردان را به خوبی درک کرده بودند جدا از حدود ۶ کیلو پروتز و انقباض صورت اولدمن برای ارائه یک بازی تاثیرگذار، او همچنین ۴۰۰ سیگار بزرگ کشید تا تجسم عشق تاریخی چرچیل به سیگار کوبایی باشد. «اولدمن» به دلیل استفاده بیش از حد در سیگار دچار مسمومیت جدی با نیکوتین شد اما انصافا، به یکی از بهترین بازیهای وی منجر شد.
تاریکترین ساعتدر چهارمین فیلم از سری فیلمهای شاخص دوران حرفهای «سیلوستر استالونه» یعنی «راکی چهارم»، او به فهرست بازیگران هالیوود پیوست که در این فیلم که شامل مبارزهای نمادین در رینگ بود، به بازیگری متد روی آورد. تبادل ضربات واقعی راکی و دراگو همچنان نقطه عطفی در ژانر سینمای ورزشی است، اما موجب شد استالونه در بیمارستان بستری شود و تا سر حد مرگ پیش رفت. «استالونه» در این باره میگوید: «در اواخر همان شب، قلبم شروع به متورم شدن کرد، فشار خونم بالا رفت و کم مانده بود که با فرشتگان صحبت کنم. از طریق هوایی از کانادا به بخش مراقبت های ویژه بیمارستانی در کالیفرنیا منتقل شدم».
راکی ۴بسیاری از بازیگرانی که از روش بازیگری متد به شکلی افراطی استفاده کردند، از نتایجی که «دنیل دی-لوئیس» در طول زندگی حرفهای خود به دست آورده بود الهام میگرفتند و یکی از تأثیرگذارترین نقشهای او ویلیام «بیل قصاب» در فیلم «دار و دستههای نیویورکی» ساخته «مارتین اسکورسیزی» است. او جدا از ابتلا به ذات الریه به دلیل اصرار بر پوشیدن لباسهای دوره زمانی فیلم، به طرز بدنامی در حین بازی در این شخصیت با افراد غریبه دعوا میکرد. او همچنین از لنزهای شیشه ای استفاده کرد و یاد گرفت که با چاقو چشم خود را لمس کند. جای تعجب نیست که فشار ناشی از وابستگی شدید به شخصیتهای او بخش بزرگی از دلیل بازنشستگی «دنیل دی لوئیس» از بازیگری است.
دار و دستههای نیویورکی«کرامر علیه کرامر» که احتمالا همچنان بهترین فیلم درباره یک ازدواج ناموفق است، دو تن از بهترین بازیگران هالیوود یعنی «داستین هافمن» و «مریل استریپ» را در طرف مقابل یک طلاق تلخ به تصویر کشید. جدا از اینکه هافمن یک لیوان را بدون اطلاع قبلی برای به دست آوردن واکنش واقعی استریپ شکست، «استریپ» بعدها فاش کرد که «هافمن» در واقع پشت دوربین به او سیلی زد تا به بازیگری او کمک کند. این کار بیش از حد بود. شکستن لیوان ممکن است توجیهپذیر باشد، اما سیلی زدن «هافمن» به «استریپ» زمانی که حتی در فیلمنامه هم وجود ندارد نمونه استاندارد در مورد بازیگرانی است که در روش بازی خود فراتر از حدود میروند.
کرامر علیه کرامر«آدرین برودی» در فیلم «پیانیست» در نقش «ولادیسلاو شپیلمن» موسیقیدان یهودی-لهستانی بازی کرد با حمله نازیها به ورشو همه چیز خود را از دست داد. برودی برای این نقش خود را گرسنه نگه داشت تا توخالی بودن و پوچی را که شخصیت شپیلمن تجربه کرده بود را به طور کامل درک کند. «برودی» همچنین از آپارتمان خود نقل مکان کرد، ماشین خود را فروخت و به اروپا نقل مکان کرد تا کاملاً خود را به این شخصیت متعهد کند. روش بازیگری «برودی» باعث شد «رومن پولانسکی» اسکار بهترین کارگردانی را برای «پیانیست» و «برودی» اسکار بهترین بازیگر مرد را از آن خود کند. «آدرین برودی» در مورد «پیانیست» میگوید: «احساس میکنم که آن فیلم به من در درک خیلی چیزها کمک کرد و باعث شد بفهمم چیزهای زیادی را به صورت بدیهی دارم».
پیانیستموردی که در میان بازیگران متد هم بدنام است، بازی «جیم کری» در نقش «اندی کافمن» کمدین افسانهای در فیلم «مردی روی ماه» است. «کری» ادعا می کند که توسط «کافمن» تسخیر شده است و در تمام مدت زمان تولید فیلم در این شخصیت باقی مانده است. این برای عوامل فیلم نیز بسیار استرسزا بود، چرا که مجبور بودند برای ادامه فیلمبرداری رفتارهای احمقانه و گستاخانه «کری» را تحمل کنند. در حالی که برخی اصرار دارند که روش بازیگری کری نبوغ او را آشکار می کند، برخی دیگر انتقاد می کنند که چگونه این امر در واقع منجر به جعل بازی بیش از حد و نادرست شخصیت «کافمن» شده است. گفته میشود «جیم کری» در صحنه فیلمبرداری با «لالر» که دوست «اندی کافمن» در زندگی واقعی بوده است، به طرز وحشتناکی رفتار میکرده است.
مردی روی ماهدر فیلم «بردی» یکی از افراطیترین نمونههای تکنیک بازیگری متد توسط «نیکلاس کیج» را میتوان دید. «کیج» برای اینکه بفهمد شخصیتش آل کلمباتو به عنوان یک سرباز آمریکایی در طول جنگ ویتنام چه چیزی را از سر گذرانده بود، بدون هیچ گونه ماده بیهوشی دندانهایش را کشید. وقتی که شخصیت «آل کلمباتو» پس از مجروح شدن در انفجار بمب باید از بانداژ استفاده میکرد، «کیج» به مدت پنج هفته بانداژها را برنمیداشت، که منجر به ایجاد موهای زائد دردناک و آکنه پس از برداشتن آنها شد. در حالی که او نمونه معمولی از بازیگرانی است که روش بازیگری متد را بیش از حد انجام میدهند، بازی او به فیلم «بردی» کمک کرد جایزه بزرگ ویژه هیات داوران، دومین جایزه برتر جشنواره فیلم کن را کسب کند.
بردی«برد اندرسون» کارگردان فیلم «ماشینچی» در ابتدا قصد داشت از چهرهپردازی خاص و لباسهای گشاد استفاده کند تا «کریستین بیل» مانند شخصیت «تروور رزنیک» لاغر به نظر برسد، که به دلیل دخیل بودن در حادثهای که به قطه دست همکارش در محل کار انجامیده بود، احساس گناه میکرد. در عوض، «کریستین بیل» رکورد بیشترین کاهش وزن را برای یک نقش سینمایی به نام خود ثبت کرد و پس از رژیمی که فقط شامل سیب، قهوه، آب و سیگار بود، حدود ۳۰ کیلو وزن کم کرد. مشکلات سلامتی ناشی از آن، جایگاه «بیل» را در کنار بازیگرانی تثبیت میکند که تکنیک متد را بیش از حد انجام دادهاند. «بیل» به طرز چشمگیری تنها یک سال بعد در فیلم «بتمن آغاز میکند» نقش «بروس وین» عضلانی را بازی کرد.
ماشینچیتعداد کمی از بازیگرانی که تکنیک بازیگری متد را بیش از حد پیش گرفتهاند، به اندازه «جرد لتو» بحث برانگیز هستند. به عنوان بخشی از بازی در نقش شخصیت جوکر در فیلم «جوخه انتحار»، او اعتراف کرد اقلامی غیراخلاقی و حیوانات زنده و مرده را برای همبازیهای خود ارسال کرده است که بسیاری از آنها دریافت آنها را تایید کردند. در نهایت میتوان گفت فیلمنامه ضعیف «جوخه انتحار» بود که شخصیت جوکر «جرد لتو» را خراب کرد. هنوز جنجالهایی پیرامون بازی او و هدایای ارسالیاش برای دیگر بازیگران این فیلم وجود دارد.
جوخه انتخارانتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: بازیگران متد استانیسلاوسکی حمله تروریستی در شاهچراغ محمد اسماعیلی محرم 1402 رضا رشیدپور تهرانگردی مجید مجیدی جنگ تحمیلی حمله تروریستی در شاهچراغ محمد اسماعیلی محرم 1402 رضا رشیدپور بهترین بازیگر تکنیک بازیگری اسکار بهترین تکنیک بازیگر بازیگری متد بهترین بازی روش بازیگری یک بازیگر بیش از حد روش بازی یک بازی دنیل دی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۴۶۴۳۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
قصه شهرت و پایانش رنگ کهنگی نمیگیرد/ ترس و تردیدهای یک ستاره
به گزارش خبرنگار مهر، نمایش «چه کسی جوجه تیغی را کشت» به نویسندگی و کارگردانی بهرام افشاری و بازی افشاری و تینو صالحی تا ۲۱ اردیبهشت ماه در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه است. این اثر نمایشی که در دور جدید اجراهای خود با استقبال مخاطبان روبهرو شده قرار است به زودی در شهر اصفهان نیز اجرا داشته باشد. محدثه واعظی پور منتقد و فعال رسانهای یادداشتی درباره این اثر نمایشی نوشته و به ویژگیهای نمایش افشاری که این روزها تبدیل به ستاره پولساز سینما نیز شده، پرداخته است.
در این یادداشت آمده است:
«عشق به بازیگری و دنیای سینما، دستمایه ساخت فیلمهای مختلف و طرح روایتهای متنوع بوده است، این عشق سودایی که بسیاری را درگیر و مهمتر از آن سرخورده کرده، موضوع اصلی نمایش «جوجه تیغی» به کارگردانی بهرام افشاری بازیگر تئاتر و سینما بود، نمایشی که بر اساس مونولوگ پیش میرفت و افشاری، راوی آن، زندگی شخصی و تجربههای خود را با قصه و خیال در هم آمیخته و داستان جوانی شهرستانی را روایت میکرد که عشق به بازیگری او را به تهران و پشت صحنه سینما آورده است. اواخر دهه ۹۰، وقتی «جوجه تیغی» روی صحنه رفت، افشاری بازیگر شناخته شده تئاتر بود، اما مثل امروز در سینما محبوب، مشهور و پولساز نبود. آنهایی که نمایشهای «دیابولیک: رومئو و ژولیت» (آتیلا پسیانی) یا «پاییز» (نادر برهانی مرند) و «دن کاملیو» (کوروش نریمانی) را دیدهاند، او را به خاطر میآورند. بازیگر همنسل نوید محمدزاده و هوتن شکیبا که حضورشان در تئاتر، مژده تولد نسلی تازه را میداد. بازیگرانی مستعد که تئاتر، خانه اصلیشان بود اما بالاخره کشف شدند و مقابل دوربین رفتند.
افشاری، به خاطر ویژگیهای ظاهریاش اغلب در نقشهای کمدی و فضاهای طنزآمیز روی صحنه میرفت، صدای خوب، قدرتش در بداههگویی و انعطاف بدنیاش کمک میکرد تا برای خنداندن تماشاگر، دست به هر ترفندی بزند و بازیگر شیرینِ روی صحنه باشد. اگر چه نقش جدیاش در «دیابولیک: رومئو و ژولیت» نشان داد میتواند سیمای جوان بذلهگو و طناز را تغییر دهد.
موفقیت «جوجه تیغی» بیش از قصه سادهاش، به روایت صمیمی و سرراست افشاری مربوط میشد. او که بر متن تسلط کامل داشت، با دستی باز، شوخی میکرد، از تماشاگر خنده میگرفت و در لحظاتی، احساسات او را درگیر میکرد. در فاصله اجرای «جوجه تیغی» تا «چه کسی جوجه تیغی را کشت؟» افشاری، در سینمای ایران چند فیلم کمدی پر سر و صدا و پرفروش بازی کرده است. او در «فسیل» (کریم امینی)، تنها یک کمدین پولساز نیست، بلکه سعی کرده به شخصیت اسی، جوان آس و پاس و سادهدل پایین شهری، شیرینی و ملاحت بدهد. از میان انبوه بازیگران کمدی چند سال اخیر، افشاری در «فسیل» طراوتی دارد که اگر خودش مدام آن را در سینمای تجاری خرج نکند، برای تماشاگر دوست داشتنی و تازه است.
طبیعی است که سینمای کمدی، انبوهی نقش مشابه اسی به او پیشنهاد کند، اما مقاومت در برابر دستمزدهای وسوسهکننده عمر بازیگری افشاری را تضمین میکند. نکتهای که به نظر میرسد، یکی از دغدغههای شکلگیری «چه کسی جوجه تیغی را کشت؟» است. در این نمایش، افشاری، مانند «جوجه تیغی» خودش را نقد کرده و در معرض داوری قرار میدهد. این رویکرد جسورانه، هوش بازیگری را نشان میدهد که فردای حرفهاش را در وضعیت سرخوشانه امروز، نمیبیند. او در این نمایش، نقش بازیگری را بازی میکند که دوره طلایی حرفهاش را پشت سرگذاشته و در مسیری که طی کرده، گرفتاریهای فراوانی داشته است. برای آنکه روایت ملالآور نشود، افشاری، بخشی از بار قصه را روی دوش همبازیاش تینو صالحی قرار داده است.
تعامل و بده بستانهای آنها خوب از کار درآمده و ایده ارجاع به گذشته و نمایش «جوجه تیغی» تمهید مناسبی برای رفت و برگشتهای قصه و انرژی گرفتن از آن نمایش است. «چه کسی …» متلکهای سیاسی و تکهپراکنیهای اجتماعی بیشتری نسبت به «جوجه تیغی» دارد، اما همه جذابیت نمایش به خاطر ترسیم این بازجویی و نقد بازی قدرت نیست. «چه کسی...» باز هم درباره بازیگری است، درباره سودایی که بر خلاف تصویر پرزرق و برق و باشکوهش، میتواند ویران کننده باشد و برای بهرامِ نمایش «چه کسی...» این گونه بوده است. افشاری با پیش کشیدن پای شبکههای اجتماعی، نقض حریم خصوصی و مسائلی از این دست، جامعه را نقد و با بازیگرانی که سرنوشتشان، از این طریق، تغییر کرده همدلی میکند.
برای افشاری به شهادتِ «چه کسی …»، دنیای بازیگری هنوز فریبنده و جذاب است. رویاهای او همچنان روی صحنه جان میگیرند و مهرش به مردم (مخاطبانش) را آنجا حس میکند. او در این نمایش، بیش از آنکه بخواهد نماد هنرمند یا بازیگر ممنوعالکار باشد (که هست)، شبیه خودش است، خودش را در مواجهه با مأموران نظارت کننده قرار داده و به جلسه بازجویی خودخواستهای تن داده تا به تماشاگر یادآوری کند، ترسها و تردیدهای یک ستاره، غیرقابل باور نیست.
«چه کسی جوجه تیغی را کشت؟» درباره زوال دوران ستارههاست، درباره ترس از مواجه شدن با جهانی که بازیگر، دیگر در آن شناخته شده و محبوب نیست. تصویری از مواجهه عقل و عشق و جهان پر اضطراب هنرمند، پس از افول جایگاهش. همان طور که «جوجه تیغی» میتواند بارها دیده شود و روایتی درباره امروز باشد، «چه کسی …» هم این ویژگی را دارد، چرا که قصه شهرت و پایان آن رنگ تکرار و کهنگی نمیگیرد.
کد خبر 6097465 آروین موذن زاده